غزل شمارهٔ ۷۸. دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت. بشکست عهد، وز غمِ ما هیچ غم نداشت. یا رب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم. افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت. بر من جفا ز بختِ من آمد وگرنه یار. حاشا ...
[خذ المزيد]باز این چه شورش است که در خلق عالم است. باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است. باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین. بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است. این صبح تیره باز دمید از کجا کزو. کار جهان و خلق ...
[خذ المزيد]غزل شماره ۳۶۱. آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم. خاک میبوسم و عذر قدمش میخواهم. من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا. چاکر معتقد و بنده دولتخواهم. بسته ام در خم گیسوی تو امّید دراز. آن مبادا که کند دست ...
[خذ المزيد]2023年8月16日 غزل 78 حافظ با مصرع «دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت» شروع میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در عینحال که از محبوب بیوفای خود گله میکند به
[خذ المزيد]2023年12月6日 غزل شماره ۷۸ حافظ: دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت. بروزرسانی: 15 آذر 1402. زمان مطالعه: 4 دقیقه. غزل شماره ۷۸ حافظ در عینحال که از محبوب بیوفای خود گله میکند به خاطر تعلق خاطری که در میان است این
[خذ المزيد]غزل ۴۳۷. بگذار تا مقابل روی تو بگذریم. دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم. شوق است در جدایی و جور است در نظر. هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم. روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست. بازآ که روی در قدمانت ...
[خذ المزيد](۱) دیدی که یار قصد دیگری غیر از جور وظلم نداشت پیمان خود را شکست و از غم ما غمی به دل راه نداد. (۲) خدایا او را ببخش، هرچند که کبوتر دل مرا گرفت و کشت و حرمت صید حرم دل را نگاه نداشت.
[خذ المزيد]نسیم باغ تو خواهم شدن که شاخه گل را. ز هر طرف که بچرخی دم دماغ تو گیرم. به جستجوی تو بس سرکشیدم از در و دیوار. سزد که منصب جاسوسی از کلاغ تو گیرم. حریف بزم شراب تو شهریار نباشد. مگر شبی به غلامی به ...
[خذ المزيد]غزل شماره ۳۶۷ از دیوان حافظ – فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم. فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم. چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم روح را صحبت ناجنس ...
[خذ المزيد]© Copyright - PETER&X محطم